|
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 20:2 :: نويسنده : فرنود
بامش که نه...
امروز خم شدم و در گوش نوزادی که مرده به دنیا امده بود اهسته گفتم: بخواب که چیزی را از دست نداده ای
گوهر دل را نزن بر سنگ هر ناقابلي ، صبر کن پيدا شود گهر شناس قابلي...
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن درجاده ای که در آن هیچ بادی نمی وزد...
خوب هم كه باشی از بس بدی دیده اند ، خوبیهایت را باور نمیكنند ...
آدمی که بی صدا قهر میکند میخواهد که بماند !
به رسم ادب یاد کنیم نه به رسم بی معرفتان ، بی معرفتی . . .
از خوبیهای دیگران برای خودت یه دیوار بساز...
FARNOOD J.Gh نظرات شما عزیزان:
|